شراع کشیدن و کشتی راندن. (ناظم الاطباء) ، محروم: چو با حبیب نشینی و باده پیمائی بیاد دار محبان بادپیما را. حافظ. ، کنایه از اسب و استر و شتر تیزرفتار. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). بادپای. بادپیکر. بادجان، کنایه از مردم سیاح بیابان گرد باشد. (برهان) (آنندراج). رجوع بهمین لغات شود، مردم پرخور. (ناظم الاطباء)
شراع کشیدن و کشتی راندن. (ناظم الاطباء) ، محروم: چو با حبیب نشینی و باده پیمائی بیاد دار محبان بادپیما را. حافظ. ، کنایه از اسب و استر و شتر تیزرفتار. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). بادپای. بادپیکر. بادجان، کنایه از مردم سیاح بیابان گرد باشد. (برهان) (آنندراج). رجوع بهمین لغات شود، مردم پرخور. (ناظم الاطباء)